بسم الله ...
به نام خداوند بخشنده مهربان.
و اینگونه که به یوسف علم داده شد همانگونه که به پدران او نیز داده شده بود.
ای مردم همانا در داستان یوسف و امت او پندی است برای عالمیان!
آن زمانم که امت یوسف با خود گفتند که ما از او بهتریم و مستحق تر به سروری مردم!
همانا که پیامبر ما در ضلالت آشکار بوده است.
پس بیایید یوسف را از زمین نیست و نابود کنیم تا ذریه ی پیامبر ما در زمین نماند.
و اینگونه بود که خدا یوسف را از دید امتش پنهان نمود تا شاید پند گیرند.
امت یوسف با اشک بر گونه ها و با هزار هزار گناهی که فقط خدا و خودشان و یوسف از آنها با خبر بودند به پیش پدر خود آمدند.
آنها خودشان را در غیبت یوسف شریک نمی دانستند حال آنکه می دانستند یوسف به سبب کار آنها در میانشان حضور ندارد!
...
امت یوسف هر از چندی به خدمت یوسف مشرف می شدند حال آنکه خودشان با خبر نبودند که او یوسف است!!!
یوسف آنها را به خاطر جرمهاشان سخت ملامت کرد، و نعمات امت را از آنان گرفت آنها جز ناله و تضرع کاری از پیش نمی توانستند برد!
یوسف آنها را امر کرد که اگر نعمات خود(البته یعنی خود یوسف) را می طلبید، به سوی پدر(و مادر) امت خود باز گردید و از او مرا طلب کنید!
...
پدر امت به آنان امرکرد که "و لا تیأسوا من روح الله"! بروید و یوسف را از خودش طلب کنید!
...
فَلمّا دَخَلوا عَلَیه قَالُوا یاأیُّها العَزیزُ...
سلام،
به نظرم زیاد خوب ننوشتم اما فکر می کنم منظورم واضح بود!
اگه وقت کردید بشینید سوره یوسفو با همین منظور من از اول تا آخر بخونید!
خیلی مشترکات پیدا می شه! الکی که نمی گن
"یوسف زهرا..."
کلمات کلیدی: