هو الهو...
رسیدست این خزان و آن حریقش
دل مارا برد سوی طریقش
زر از روی و مس از برگان بریزد
طلا را هم بیابی در عقیقش
چه باشد حکمت آرامش ما
در این ده روز گردان دقیقش
غم این دل کم از دریا ندارد
به مقداری که هست آب عمیقش
غمش باشد ز هجر و درد دوری
از آن یاران و همراه شفیقش
به یارانم سلامی هم رسانید
سلامی کاید از سوی رفیقش
بگویید این حریقی که بیامد
بود از سوز دلها در طریقش
من: شعر حاصل یک ساعت کلاس استاتیک بود که با دقت کامل به تدریس استاد گوش میدادم!
عکس : دانشکده فنی دانشگاه تهران 2 آذر 93
کلمات کلیدی: